پاتوق بچه های میهن چت
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
راست گفتند عاشقان دیوانه ان
جز رخساره را اره...؟اره....؟
اینو یکی گفت نوشتم
خودشم موند چی گفته دیگه
خدایا آسمان آبی ترین حس مرا با خود به یغما برد
شبش تاریک و روزش سرد
تمام عمر ابری باد
چشمی به هم زدیم و دنیا گذشت دنبال هم امروز و فردا گذشت
منی که سر به هوایم شبیه فواره شبی اگر بشوم سر به زیر میمیرم
نیازی به انتقام نیست. فقط منتظر بمان
آن ها که آزارت می دهند، سرانجام به خود آسیب می زنند و
اگر بخت مدد کند
خداوند اجازه می دهد تماشاگرشان باشی . . .
امشب دوباره غرق در تمنای دیدنت
سرمه ی انتظار به چشمانم میکشم
امشب دوباره تو را گم کرده ام
میان آشفته بازار افکار مبهمم
توی کوچه های بی عبور پاییزی
دستان گرمت را .. نگاه مهربانت را .. شانه های بی انتهایت را
منتظر نشسته ام
زخم هایم
با طعنه می گویند
دوستانت چه با نمکند...
Design By : Pichak |