پاتوق بچه های میهن چت
بعضی شبها آنقدر شفاف و زلالم که درونم پیداست
ومی توانی دریایی را که در قلبم جریان دارد,ببینی
وسلولهایی که تورا فریاد می کنند,دانه دانه بشماری
وگاهی هم آنقدر مبهم و گل آلودم که هیچ کس
با من عکسی به یادگاری نمی گیردوماه وستارگان بی اعتنا از کنارم رد می شوند
من همیشه به تو فکر میکنم,به لحظه هایی که شادمانه دردفترروزگارثبت کرده ایم
به سنجاقکهایی که در باغ زندگی ما پرواز می کردند
به شمعهایی که درکنج تنهایی مان اشک می ریختند
به گلهای رازقی ومیخکی که روی دفتر شعرم می شکفتند.
من همیشه به خودم فکر می کنم به روزهایی که می توانستم از نردبان بالا بروم
واز باغهای بهشت گیلاس بچینم وبا آدم وحوا احوال پرسی کنم
به شبهایی که آنقدر بزرگ می شدم که در منظومه شمسی جا نمی گرفتم
وفرشتگان با دیدنم انگشت حیرت به دهان می گرفتند
من همیشه به دیروز فکر می کنم به قطاری که بدون من از ایستگاه حرکت کرد
واز ابرها گذشت ودر آخرین خیابان آفرینش ایستاد
به کاغذه های سپیدی که می توانست پراز نام من وتو باشد
به پنجره هایی که بدون آنکه تصویر من وتو را درقاب خود داشته باشند به روبرو خیره می شدند.
من همیشه به فردا فکر می کنم به دستهایی که ماراتابالاترین نقطه آسمان می برند
به پروانه هایی که روی شانه هایمان می نشینند واز زندگی می گویند
به ابرهایی که بی دریغ خواهند بارید به درختانی که مهربانانه بامادرخیابان قدم خواهند زد
من همیشه به خدا فکر می کنم ,به روز قیامت که تنها ودست خالی پیش روی او خواهم ایستاد
ودرجواب پرسشهایش نمی دانم جه بگویم.
اگرپرسید چند روز عاشق بوده ای,چه پاسخی بدهم؟
اگر پرسید با کلماتی که به تو دادم ,چه کرده ای ,چه بگویم؟
Design By : Pichak |